محل تبلیغات شما

كامیار پریزاد



فوتبال یعنی زندگی و زندگی یعنی فوتبال

 

شاید در ابتدا وقتی این جمله را میشنوید (فوتبال یعنی زندگی و زندگی یعنی فوتبال)با خود بگویید این چیزی جز اغراق نیست. اما از دیدگاه من جمله ایی بسیار بجا و پرمعنی است.

ما انسانها برای اینکه بتوانیم خوب زندگی کنیم باید کاری کنیم که از زندگی کردن لذت ببریم؛ تفریح کنیم، کار کنیم ،درس بخوانیم، پول در بیاوریم، به دیگران کمک کنیم و در انتها با همه این کارها حس رضایت را هم برای خود و هم برای دیگران ایجاد میکنیم.این یک مصداق زیبا برا بازی شگفت انگیز فوتبال است و جمله بالا را پر از معنی میکند.

شما بخاطر اینکه یک فوتبالیست خوب شوید حتما باید رشته فوتبال را دوست داشته باشید عاشقش باشید وآن را پله به پله به پیش ببرید.ما در زندگی به صورت عادی  درس میخوانیم و پس از مدتی وارد جامعه میشویم و چگونگی ارتباط با دیگران را یاد میگیریم در فوتبال هم پس از یاد گیری تکنیک های ساده باید به یادگیری تاکتیک های فردی و سپس تاکتیک های گروهی یعنی برقرار کردن ارتباط بین بازیکنان تیم بپردازیم و هرچقدر این ارتباط بهتر باشد تیم متحد تر میشود و بازی این تیم زیباتر میشود درست مثل افراد یک جامعه که هر چقدر با هم ارتباط خوب داشته باشند زندگی زیباتری خواهند داشت.

شما در فوتبال یاد میگیرید که باید در یکسری از چهارچوب های خاص حرکت کنید تا بتوانید به سمت پیشرفت گام بردارید.گاهی در فوتبال مجبورید تکروی کنید و از خلاقیت فردی خود استفاده کنید تا به آن چیزی که برای تیم مهمتر و مفیدتر است برسید.زندگی نیز چنین است گاهی مجبورید با تلاش و پشتکار خود جوری زندگی کنید که یک تنه باعث کمک به خانواده شوید و سبب بهتر شدن اوضاع خانواده شوید.

شاید کلمه فر پلی را در فوتبال شنیده باشید  (بازی جوانمردانه)  یعنی چه در قبال بازیکنان خودی و چه در قبال بازیکنان حریف باید اخلاق، ادب و احترام را رعایت کنیم. ایا در زندگی روزمره ی ما چنین نیست؟؟؟؟؟؟؟؟

شما از لحظه ایی که وارد زمین میشوید تا لحظه ایی که صدای سوت را نشنیده اید به بازی خود ادامه خواهید داد هر بازیکن و تیمی که نکاتی بهتری آموخته باشد و بتواند انها را اجرایی کند بازی زیباتر و دلچسبتری را به نمایش میگذارد چون هم خود از اینکه وظایف خود را به نحو احسنت انجام داده لذت میبرد و هم مربی و هم تماشاگران. وقتی فرزندی مطابق یکسری از اصول زیبا رشد پیدا کند و بتواند آن رفتار را به خوبی به دیگران نمایش دهد هم خودش راضی است هم خانواده هم اطرافیان وهم دریک مرتبه ی بالاتر *خالق هستی*.

درست عکس این قضیه نیز صادق است شما در فوتبال وقتی خطایی میکنید توسط داور و قاضی بازی جریمه خواهید شد این جریمه میتواند خطای مستقیم یا غیر مستقیم، خطای مستقیم به همراه کارت زرد و یا اخراج باشد همه ی این نمونه ها را میتوانیم در زندگی خود به عینه ببینیم گاهی با اشتباهی که در زندگی انجام میدهیم از طرف خانواده،اطرافیان و در نهایت ممکن است از سوی خالق هستی جریمه شویم!.

در فوتبال یاد میگیریم که با کمک کردن به هم و رعایت کردن اصل فاصله بین خطوط میتوانیم بازی بهتری داشته باشیم،هرچقدر فاصله بین مدافع،هافبک و حمله زیاد باشد فضای بیشتری در اختیار تیم حریف است و میتواند به سادگی از این شکاف استفاده نماید و به تیم ضربه وارد کند،آیا در زندگی هر چقدر فاصله بین افراد خانواده زیاد باشد احتمال بروز مشکلات بیشتر نیست ؟؟؟؟!!

ما در زندگی نیازمند اعتماد ،محبت، دوست داشتن و هر چیز مثبت که باعث زیباترشدنش شود هستیم.

در فوتبال هم تا وقتی که یک بازیکن مطمئن نشود که مربی به اندازه کافی به او اعتماد دارد و به او علاقه دارد نمیتواند از توانایی های خود بهترین بهره را ببرد و بهترین بازی را برای تیم خود به نمایش بگذارد.

شاید هزاران بار شنیده باشید فوتبال بازی لحظه هاست بازی که شما در یک لحظه باید تصمیم بگیرید و بهترین گزینه را برای تیم خود انتخاب کنید.پاس دهید، شوت بزنید، سانتر کنید و یا هر گزینه دیگر.اگر بهترین گزینه را انتخاب کنید یعنی بهترین فرصت را برای تیم خود ایجاد کرده اید و اگر تصمیم درست نگیرید مطمئنا ممکن است لطمئه بزرگی به خود و تیم خود بزنید.

در زندگی با استفاده از لحظه ها و فرصت ها یی که برایمان پیش میاید میتوانیم زندگی خود را به یک مرتبه دیگر سوق دهیم.امیدوارم که تصمیمات درست گرفته شوداگر غیر از این باشد ممکن است یک پله به عقب برگردیم اما حتی در این صورت نباید ناامید شویم  جمله ایی در علم nlp هست که بسیار زیباست که میگوید اگر من علم و اگاهی امروز را داشتم هیچوقت اشتباهات گذشته را نمیکردم اما اگر اشتباهات دیروز را انجام نمیدادم به علم و اگاهی امروز دست پیدا نمیکردم پس باید یاد بگیریم که از اشتباه کردن نترسیم ولی یک اشتباه را دوبار تکرار نکنیم.در فوتبال نیز اگر بخواهیم پیشرفت کنید باید تمرینات زیادی انجام دهیم وقتی تمرینات زیاد شود تجربه زیاد میشود وقتی بازیکن با تجربه ایی باشی یعنی موقیعت های مختلفی از زمان و مکان بازی در ذهن شماست و همین نکته باعث میشود که اگر در مسابقه ای شما در موقیعت و زمان مناسبی تصمیم درستی نگرفتید اینبار با علم و اگاهی که از ان تمرین بدست اورده اید تصمیم را اصلاح میکنید و تصمیم درست را میگیرید.

گاهی در فوتبال شما تمام سعی و تلاش خود را انجام میدهید تا نتیجه را به نفع تیم خود رقم بزنید اما بصورت ناگهانی بازیکن تیم حریف با یک تکل خشن یا رفتار غیر ورزشی مانع رسیدن شما به توپ میشود و شما را با یک خطا از بازی محو میکندو این موضوع زمانی جالبتر میشود که داور و قاضی بازی این تکل و این خطا را نادیده بگیرد.در این زمان آیا شما باید بر روی زمین دراز بکشید و اعتراض کنید و بر سر داور داد بزنید؟؟؟مطمئنا نه شما باید دست های خود را محکم به زمین بکوبید و به سرعت از زمین بلند شوید و به بازی خود ادامه دهید تا تیمتان از بازی خوب شما بهره مند شود و چه زیباست وقتی این اتفاق در فوتبال مصداقی از زندگی روزمره ی ماست وقتی که کاری را شروع میکنیم به نتیجه دلخواه نمیرسیم و به قول قدیمیها مجبور به شروع کردن از صفر هستیم باید از زمین خوردنمان درس بگیریم و با انرژی دوچندان به ادامه زندگی بپردازیم و اجازه ندهیم که مشکلات ما را از پا در بیاورد.

همه ما شنیده ایم که زندگی در یک چشم بر هم زدن تمام میشود و عمرمان به پایان میرسد.

این موضوع برای ما فوتبالی ها انجایی زیباتر میشود که میدانیم در طول یک بازی کامل و نود دقیقه حداکثر یک دقیقه و نیم توپ در اختیار ما خواهد بود و با دانستن این نکته همچنان با تمام وجود با دلی پر از عشق از فوتبال لذت می بریم و بازی میکنیم.

از زندگی لذت ببرید تا خوشبخت شوید

 از فوتبال لذت ببرید و بهتر زندگی کنید


ترنور مالی (Financial turnover)
ترنور مالی یا گردش مالی سالانه عبارتست از مجموع کلیه ورودی های ریالی به حساب های شرکت و هزینه های انجام شده در شرکت پرداخت شده از حساب های شرکت. به عنوان مثال در صورتی که شرکتی در سال مالی90 100 میلیون ریال فروش محصول داشته باشد و نزدیک به 50 میلیون ریال هزینه های شرکت باشد در این صورت گردش مالی این شرکت 150 میلیون ریال خواهد بود. این گردش مالی برای شرکت های متقاضی بر اساس سال مالی جاری و سال مالی ماقبل آن محاسبه می گردد تخمین نیازهای مالی و چگونگی تامین این نیازها برای موفقیت کسب و کارتان بسیار با اهمیت است این بخش به شما کمک می کند تا احتیاجات مالیتان را تخمین بزنید.
صورتحساب گردش مالی ، یک گزارش مالی است که نشان می دهد پول از چه منابعی بدست آمده و چگونه خرج شده است.


ورشكستگی مالی (Financial turnovel )
بعضی ها كلمه ترنول را با كلمه ترنور به اشتباه بیان میكنن كه دو معنی متفاوت دارد.
Translations of ورشكستگی
failure
Bankruptcy

کتاب‌خوانی

چندی پیش، مقاله‌ای در مجله تایم منتشر شد که نویسنده‌اش ادعا می‌کرد، آنچه مطالعه عمیق» نامیده می‌شود به‌زودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدم‌ها کمتر شده و این روزها دیگر آدم‌ها سرسری کتاب می‌خوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خواننده‌های کتاب‌ها روز به روز تقلیل پیدا می‌کند.

نکته وحشتناک ماجرا این جاست که مطالعات ثابت کرده، کتاب‌خوان‌ها در قیاس با افراد عادی آدم‌های خوب‌تر و باهوش‌تری هستند و شاید تنها آدم‌هایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند.

بر اساس مطالعاتی که روان‌شناسان در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام داده‌اند، کسانی که رمان می‌خوانند میان انسان‌ها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، می‌توانند عقاید، نظر و علائق دیگری دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.

آن‌ها می‌توانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.

تعجبی هم ندارد که کتاب‌خوان‌ها آدم‌های بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.

کتاب‌خوان‌ها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدم‌ها دسترسی دارند. آن‌ها چیزهایی دیده‌اند که غیر کتاب‌خوان‌ها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسان‌هایی را تجربه کرده‌اند که شما هرگز آن‌ها را نمی‌شناسید.

آن‌ها یاد گرفته‌اند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیده‌اند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتاب‌خوان‌ها بسیار از سن‌شان عاقل‌ترند.

تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چه‌قدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، تئوری ذهن» در آن‌ها قوی‌تر می‌شود و در نهایت باعث می‌شود این بچه‌ها واقعا عاقل‌تر شوند، با محیط‌شان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درک‌شان بالاتر برود.

تجربه‌های قهرمان‌های داستان‌ها تبدیل به تجربه‌های خود خواننده‌ها می‌شود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان می‌کشد، تبدیل به باری می‌شود که خواننده باید تحمل کند. خواننده‌های کتاب‌ها هزاران بار زندگی می‌کنند و از هر کدام از این تجربه‌ها چیزی یاد می‌گیرند.

اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلب‌تان را پر کند، می‌توانید این کتاب‌خوان‌ها را در کافی‌شاپ‌ها، پارک‌ها و متروها پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آن‌ها را به جا خواهید آورد.

کتاب‌خوان‌ها با شما حرف نمی‌زنند، با شما رابطه برقرار می‌کنند

آن‌ها در نامه‌ها یا مسج‌هایشان انگار برای‌تان شعر می‌نویسند. صرفا به سوالات‌تان جواب نمی‌دهند یا بیانیه صادر نمی‌کنند، بلکه با عمیق‌ترین فکرها و تئوری‌ها پاسخ شما را می‌دهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایده‌هایشان مسحور خواهند کرد.

تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده، کتاب خواندن برای کودکان باعث می‌شود آن‌ها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آن‌ها یاد نمی‌دهند.

به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که می‌داند چه‌طور از زبان‌اش استفاده کند.

آن‌ها فقط شما را نمی‌فهمند، درک‌تان می‌کنند

آدم‌ها فقط باید عاشق کسی شوند که بتواند روح‌شان را ببیند. این آدم باید کسی باشد که به روح شما نفوذ می‌کند و به بخش‌هایی از روح شما دسترسی پیدا می‌کند که هیچ‌کس دیگر قبلا کشف‌اش نکرده است.

بهترین کاری که خواندن داستان‌ها با آدم‌ها می‌کنند این است که کامل نبودن شخصیت‌ها باعث می‌شود ذهن شما سعی کند از ذهن دیگران سردربیاورد. این جور آدم‌ها توانایی همدلی پیدا می‌کنند. ممکن است همیشه با شما موافق نباشند، اما سعی می‌کنند ماجراها را از زاویه دید شما ببینند.

آن‌ها نه‌تنها باهوش‌اند که عاقل هم هستند

باهوش بودن همیشه هم خوشایند نیست، اما عاقل بودن آدم‌ها را تحریک می‌کند. همیشه مقاومت در برابر آدم‌هایی که می‌شود چیزی ازشان یاد گرفت کمی سخت است. عاشق یک آدم کتاب‌خوان شدن نه‌تنها کیفیت گفت‌وگو را بالا می‌برد، بلکه باعث می‌شود سطح گفت‌وگو بالا برود.

بر اساس تحقیقات، کتاب‌خوان‌ها به دلیل دایره وسیع واژگان‌شان و مهارت‌های حافظه، آدم‌های باهوش‌تری هستند. ذهن آن‌ها در قیاس با آدمی معمولی که کتاب نمی‌خواند توانایی درک بالاتری دارد و راحت‌تر و به‌شکل موثرتری می‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.

قرار و مدار گذاشتن با آدم اهل کتاب به قرار گذاشتن با هزاران نفر می‌ماند. انگار که تجربه‌ای را که او با خواندن زندگی همه این آدم‌ها به دست آورده در اختیار شما قرار دهد، انگار با یک کاشف قرار گذاشته باشید.

اگر با کسی قرار بگذارید که کتاب می‌خواند، یعنی می‌توانید هزاران بار زندگی کنید.


ماده ۱۴۱ اصلاحیه قانون تجارت مقرر می‌دارد که اگر بر اثر زیان‌های وارده حداقل نصف سرمایه شرکت از میان برود، هیات‌مدیره مکلف است بلافاصله مجمع عمومی فوق‌العاده صاحبان سهام را دعوت کند تا موضوع انحلال یا بقای شرکت مورد شور و رای واقع شود. هر گاه مجمع مزبور رای به انحلال شرکت ندهد، باید در همان جلسه و یا رعایت مقررات ماده ۶ این قانون سرمایه شرکت را به مبلغ سرمایه موجود کاهش دهد. در مورد مفاد ماده ۱۴۱ این سوال مطرح است که تکلیف هیات‌مدیره که دعوت مجمع عمومی فوق‌العاده است و باید بلافاصله پس از آن که بر اثر زیان‌های وارده بیش از نصف سرمایه شرکت از میان رفته باشد انجام شود در چه زمانی محقق می‌شود؟ ماده ۸۹ اصلاحیه قانون تجارت پیش‌بینی کرده مجمع عمومی عادی باید سالی یکبار برای رسیدگی به ترامه و حساب سود و زیان سال مالی قبل و سایر امور مربوط به حساب‌های سال مالی تشکیل شود و در تبصره آن آمده است: بدون قرائت گزارش بازرس یا بازرسان شرکت در مجمع عمومی اخذ تصمیم نسبت به ترامه و حساب سود و زیان سال مالی معتبر نخواهد بود. از مدلول ماده ۸۹ چنین برمی‌آید که ترامه و حساب سود و زیان فقط پس از ارائه در مجمع عمومی استماع گزارش بازرس و تصویب آن توسط مجمع عمومی اعتبار می‌یابد و در نتیجه همان گونه که منطق هم حکم می‌کند نمی‌توان تکلیف مندرج در ماده ۱۴۱ را به وقتی در میانه سال مالی یا زمانی قبل از تصویب صورت‌های مالی به وسیله مجمع عمومی عادی تسری داد.

یعنی قبل از تصویب صورت‌های مالی در مجمع عمومی اصولا صورت‌های مالی معتبری وجود ندارد که هیات‌مدیره را براساس آن بتوان مکلف به رعایت مفاد ماده ۱۴۱ کرد.

اگرچه ماده ۱۴۱ اصلاحیه قانون تجارت هیات‌مدیره را مکلف به دعوت بلافاصله مجمع عمومی فوق‌العاده می‌کند. اما طبق ماده ۲۶۵ عدم رعایت ماده ۱۴۱ حداکثر دو ماه پس از بین رفتن بیش از نیمی از سرمایه موجب مقررات جزایی می‌شود. با توضیحات فوق به نظر می‌رسد اگر هیات‌مدیره شرکت عدم رعایت مفاد ماده ۱۴۱ اصلاحیه قانون تجارت را مبنی بر دعوت مجمع عمومی فوق‌العاده دو ماه پس از تصویب صورت‌های مالی در مجمع عمومی عادی رعایت نکند، بازرس باید عدم رعایت مفاد ماده فوق را به عنوان بخشی از وظیفه‌ای که طبق ماده ۱۵۱ به عهده او قرار گرفته است، گزارش کند. اگر چنین است بازرس در سال اولی که زیان انباشته بیش از نصف سرمایه می‌شود تکلیفی در مورد گزارش کردن ندارد، ضمن این که در هر حال این جمله معمول که توجه مجمع عمومی را به مفاد ماده ۱۴۱ جلب می‌کند» متنی دو پهلو است که نه عدم رعایت مفاد ماده فوق توسط هیات‌مدیره را گزارش می‌کند و نه ناشی از وظایف دیگری است که بازرس به عهده دارد.



مگر می شود ستاره ای از دیار سلسائو در میادین بدرخشد و بلوگرانا ها او را نادیده بگیرند؟ بارسلونا خانه بزرگ عاشقان برزیلی است! پایگاه سلاطین برزیلی سریعا متوجه شد که برای جذب مرد خوش خنده و مهربان فرانسوی ها نباید یک لحظه هم درنگ کند، چرا که او باید شعر بنویسد! باید با خط آبی و اناری برای عاشقان نیوکمپ با خط خوش بنویسد.

 

رونالدینیو
رونالدینیو

 

رونالدینیو می دانست حالا زمان آن  است که دنیا را با حس خود آشنا کند، می دانست که نیوکمپ خواهد توانست او را به آروزهایش برساند! چرا نباید می پذیرفت؟ او آماده بود تا دنیا را عاشق خود کند، برای این آرزوی بزرگ مداری بزرگ و طولانی از آمریکای جنوبی تا اروپا رسم کرده بود، او تازه از راه رسیده بود، اما خسته نبود، انگیزه های او را در سال 2003 و در بدو ورودش به نیوکمپ هیچ کس از یاد نخواهد برد.

 

دریبل های دیوانه کننده، لبخند های آرامش دهنده، گل های پیروز کننده همه و همه یادگار رونالدینیو در لالیگا بودند، اگر امروز لیونل مسی اسطوره بارسونا شناخته می شود، روزگاری هزاران تماشاچی تنها بواسطه تماشای این ستاره بزرگ راهی نیوکمپ می شدند، حتی هواداران رئال مادرید نیز برای تماشای فریم به فریم قدم های او به پای گیرنده های خود می نشستند تا بازی چشم نواز  رونالدینیو نیز آنها را شیغته خود کند.

 

رونالدینیو
رونالدینیو

 

تنها یک ستاره می توان میان هواداران رئال مادرید و بارسلونا پل برقرار  کند و او کسی نیست جز رونالدینیو افسانه ای! مگر می شود یک تیفوسی مادریدی باشید و بتوانید یکی از ستارگان بارسلونا را دوست بدارید؟ محال است، اما این محالات به دست رونالدینیو شکسته شد!

 

رونالدینیو دیگر محبوب دنیا شده بود، او را مگر می شد کسی دوست نداشته باشد؟ مگر می شد کسی از رقص سامبای او در میادین لذت نبرد؟ مگر می شود دیوانه ها را دوست نداشت؟ اگر آن دیوانه رونالدینیو باشد چه؟ دوست داشتن یا عشق؟ کدام را انتخاب می کنید؟

 

رونالدینیو
رونالدینیو

 

آنقدر روزهای طلایی داشت که اگر بخواهیم یکی از آن ها را مثال بیاوریم در حق تک تک ثانیه های حضورش در میادین ظلم کرده ایم! رونالدو د آسیس موریرا برای دو سال پیاپی (2004-2005) توانست توپ طلای دنیای فوتبال را ازآن خود کند تا اوج شکوفایی او در لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا دنیا را مجاب به اهدا توپ طلا به دستانش کند.

 

رونالدینیو
رونالدینیو

 

روزهایی پایانی او در بارسلونا سرانجام از راه رسید تا رونالدینیو پس از 145 بازی و به ثمر رساندن 75 گل در 5 فصل حضور در بارسلونا او چمدان هایش را در یک عصر غم انگیز به سوی آث میلان ببنندد و خداحافظی تلخی را با مردم شهر بارسلونا داشته باشد.

 

رونالدینیو
رونالدینیو

 

آث میلان رفته رفته رونالدینیو به روزهای کم فروغی نزدیک شد، چرا که میلانی ها نمی توانستند برای او دنیای بزرگ را بسازند و او به نظر در قفس می رسید! رونالدینیو همان ستاره بارسلونا بود، اما غمگین به نظر می رسید، دیگر ساموئل اتوئو ار در کنار خود نمی دید؛ دیگر لودویک ژولی و دکو و ژاوی را در کنار خود نداشت، او با فلسفه میلانی ها بسیار غریب بود.

 

در نهایت پس از 3 فصل حضور در باشگاه آث میلان طی سال های 2088 تا 2011 و انجام 76 بازی و به ثمر رساندن 36 گل به دیار خود بازگشت تا در باشگاه فلامینگو دوران عضلت نشینی اش را سپری کند، اما همچنان تئاتر های او پابرجا بود، او در خانه بسیار آرام تر به نظر می رسید؛ می دانست در میادین عاشقان فوتبال از او چه می خواهند، پس برای نمایش های دیوانه کننده اش بار دیگر جوان شد!

 

رونالدینیو
رونالدینیو

 

روح رونالدینیو آزاد شده بود، چرا که بار دیگر در خانه قرار داشت، اما جسمش دیگر خسته بود و این صحنه ناراحت کننده ترین اتفاق ممکن بود! آنقدر خسته که طی سال های 2011 تا 2015 با حضور در فلامینگو، اتلتیک مینیرو و کرتارو و فلومیننزه به پایان راه رسید و برای همیشه کفش هایش را آویزان کرد، روزی که خورشید تابان سلسائو برای همیشه خاموش شد تا دنیا تحت تاثیر او برای دقایقی متاثر شود.

 

خورشید درخشنده برزیل طی 17 سال حضور حرفه ای در دنیای فوتبال توانست افتخاراتی همانند، قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا با بارسلونا، دو بار قهرمانی با بارسلونا در لالیگا، تصاحب دو جام در سوپر کاپ اسپانیا، قهرمانی با آث میلان در سری آ، قهرمانی با اتلتیک مینیرو در لیبرتادورس و جام حذفی، قهرمانی با تیم ملی برزیل در جام جهانی، کوپا آمریکا، جام کنفدراسیون ها، و جام چمپیونشیپ زیر 17 سال؛ او همچنین توانست عناوین فردی همانند مرد سال فیفا 2004 - 2005، انتخاب شدن در تیم منتخب سال یوفا 2004-2005-2006 ، توپ طلا 2005، مرد سال فیفا 2005 -2006 و همچنین مرد سال یوفا در 2005/6 را در کارنامه خود به ثبت برساند.

 

رونالدینیو
رونالدینیو

 

پسری که سال ها  پیش عاشقانه برای ما شعر می نوشت، به صورت رسمی کفش هایش را آویزان کرده تا برای نسل های امروزی از خاطراتش بگوید، از روزهای طلایی و به یاد ماندنی که با یادآوری آن هم لبخند به یادمان می آید، از روزهایی که خیلی زود برای او و ما به پایان رسید تا همچنان در حسرت پیدایش عاشقی مجنون و محبوب همانند رونالدینیو در میادین باشیم، او نیست، اما میراثش پا برجاست.



 

 

 

         زندگی نامه ژان ژاک  روسو:

ژان ژاک روسو» فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی در ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ در شهر ژنو» سویس متولد شد و در شب دوم ژوئیه ۱۷۸۷ در قصر آرمی نوویل» در حوالی پاریس در گذشت.ژان ژاک» اندکی پس از تولد مادر خود را از دست داد و اقوامش از او پرستاری کردند. پدرش ساعت ساز بود و تا ده سالگی از او مواظبت می کرد و کتاب های زیادی را برای مطالعه در اختیار وی می گذاشت تا قوای عقلی و فکری او پرورش یابد. روسو» علاقه زیادی به کتاب زندگی مردان بزرگ» اثر پلوتارک» داشت. پس از چندی پدر روسو در اثر زد و خورد با یک شخص ناشناس از ژنو» گریخت و پسرش ژان ژاک» ۱۰ ساله را به برادر خود که مردی عیاش بود سپرد. این عمو تربیت برادرزاده را به کشیشی موسوم به لامبرسیه» در قریه بسی» محول کرد و ژان ژاک» در آن قریه بود که با طبیعت مأنوس گردید و خصایص روحی او یعنی عشق به طبیعت و درخت و سبزه و صحرا تجلی کرد. پس از تحصیلات ابتدایی و بازگشت به ژنو» ، شاگرد یک عریضه نویس دادگستری شد. در آوریل ۱۷۲۵ پس از چند هفته منشی گری شاگرد یک گراورساز شد و سه سال نزد او کار کرد اما چون استادش او راکتک می زد، در ۱۴ مارس ۱۷۲۸ از ژنو» فرار کرد. وی چندی در ساوآ» به ولگردی روزگار گذرانید و در آنجا با خانم وارنس» که خود زندگانی پرشور و نامرتبی داشت آشنا شد و اجباراً ترک مذهب آبا و اجدادی خود (کالوینیسم) را نمود و به آیین کاتولیک در آمد. پس از سرگذشت های متعدد به انسی» مراجعت کرد و بعد در چند جا نوکر شد و از خانه ی ارباب اولش یک روبان ید و خدمتکار را متهم کرد و از آنجا بیرونش کردند؛ سپس ارباب دیگری یافت که قدرش را بهتر می دانست ولی او با زندگی ماجراجویی خوشتر بود، لذا با ماجراجویی به نام باکل» شریک شد و راه بیابان در پیش گرفتند و شهر به شهر می گشتند و معرکه می گرفتند تا بالأخره پس از مسافرت های متعدد در سال ۱۷۳۸ به سن ۳۶ سالگی در شارمت» با مادام وارنس» مستقر گردید و با جدیت و پشتکار قابل ستایشی به تکمیل اطلاعات و تحصیل در رشته های مختلف و مطالعه ی دقیق مؤلفین و فلاسفه و منتقدین پرداخت.مادام وارنس دوست دیگری داشت و با روسو دست به کارهای مختلف زدند تا این که در سال ۱۷۴۰ به عنوان دایه در لیون کاری پیدا کرد و پس از چندی دوباره به شارمت مراجعت نمود و پس از دو سال در تابستان ۱۷۴۲ عازم پاریس شد. یکی از علایق روسو موسیقی بود. از وقتی که به تقلید یک جوان سرگردان فرانسوی، در لوزان» بدون اینکه جزئی اطلاعی از نت و آهنگ داشته باشد، داوطلب تنظیم و هدایت ارکستری شد و با رسوایی مجبور به فرار شد، تا این زمان که با ارقام و اعداد نت جدیدی برای موسیقی اختراع کرده بود، غالبا وقت خود را مصروف به فرا گرفتن این هنر می نمود، بدون اینکه به جایی رسیده باشد. در این سفر با اختراع جدید خود می خواست دنیا را قبضه کند و صاحب مال و مکنت فراوان شود اما تنها نتیجه ای که عایدش شد این بود که آکادمی علوم، مؤلف را به خاطر حُسن ابتکاری که به خرج داده بود رسماً تبریک گفت. در این مسافرت با نویسندگان مشهور معاصر خود مانند فونتنل» و دیدرو» و بعضی از خانم های برگزیده ی جامعه از قبیل مادام دوپن» و غیره آشنا شد. غالب اوقات خود را به مطالعه و تفکر مصروف می کرد تا اینکه به عنوان منشی به سفارت فرانسه در ونیز» مأمور شد. اما چون به آسانی با کسی نمی ساخت به زودی سفارت را رها کرد و از راه سمپلن» در سال ۱۷۴۴ فقیر و بیچاره تر از هنگام عزیمت، به پاریس مراجعت نمود. در مهمانخانه ی کوچک سن کانتن» مستقر گردید و در آنجا با خدمتکار مهمانخانه موسوم به ترز لوواسور» که دختری بود با محبت و صمیمی اما جاهل و خشن ، آشنا شد و تا دم مرگ با او به سر برد. یک روز که به دیدار دیدرو می رفت برحسب اتفاق به موضوع مسابقه آکادمی دیژون» برخورد و با ولع و اشتیاق غیر قابل وصفی به تشریح و تجزیه ی آن پرداخت که آیا بسط ، توسعه و استقرار علوم و هنر موجب اصلاح اخلاق مردم است یا خیر » . این مسابقه در سال ۱۷۵۰ بود ؛ روسو در آن شرکت کرد و جایزه را برد و ناگهان در بین عام و خاص مشهور شد و ضمناً با انتشار رهبر قریه» و جواب مسابقه ثانوی در باب علل عدم تساوی در بین آحاد بشر» با اینکه جایزه را نبرد ولی هر روز بر شهرت و اعتبارش افزوده می شد. قبل از این در سال ۱۷۴۵ در ضمن ِ مسافرتی به ژنو» دوباره عنوان ساکن ژنو» را گرفت و به مذهب اولی خود که کالوینیست» بود درآمد. در مراجعت از ژنو دعوت دوستی به نام مادام " دپینه " را اجابت کرد و به همراه " ترز " در محل زیبایی به موسوم مستقر گردید ، ولی نه مادام دپینه و نه ترز از زندگانی روستایی که روسو با علاقه زیادی بدان خوگرفته بود و همه وقت خود را در وادی سرسبز آن نواحی گردش کنان و مستغرق در مکاشفه صرف می کرد چیزی سردرنمی آوردند. دوستان " پینه " یعنی دیدرو و گریم می خواستند روسو را به پاریس بکشانند و ترز را با خود همراه کردند. " روسو" از نیتی های دائمی ترز ، پاک ناراحت و حیران گشته بود و علاوه بر همه اینها عشق بسیار پرشوری ، او را به طرف مادام هود تو Houdetot» خواهرزاده ی صاحب قصر می کشاند، ولی مادام هودتو» که جمالی زیبا و وارسته داشت به شاعری موسوم به سن لامبر» دلبسته شده بود. پس از این حوادث روسو در سال ۱۷۵۷ در مون مورانسی Montmoroncie» ملک پرنس دوکنده» مستقر گردید. کمی بعد در ارمیتاژ » ملک مارشال دو لوکزامبورگ» اقامت گزید و به انشای تألیفات اساسی خود پرداخت. در ۱۷۵۸ نامه ای به دالامبر» و در ۱۷۵۹ رمان معروف خود موسوم به هلوئیز جدید» و در ۱۷۶۲ قرار داد اجتماعی»(۱) و بالاخره در همان سال کتاب معروف در تعلیم و تربیت موسوم به امیل»(۲)، خشم و غضب پارلمان فرانسه را نسبت به مولف برانگیخت و حکم توفیقش صادر شد، تا اینکه در شب دهم ژوئن ۱۷۶۲ به طرف سویس فرار کرد . از این تاریخ به بعد آرامش و راحتی نسبی از او سلب شد.
بعد از مدتی از ژنو و برن فرار کرد و در گوشه ای که متعلق به پادشاه پروس یعنی فردریک دوم» بود مستقر شد و مدت هجده ماه راحت به سر برد ؛ ولی عقاید مذهبی و مباحثاتی که در این موضوع ها می نمود ون کالوینیست» را متغیر کرد و خانه اش را سنگسار کردند ؛ تا اینکه در ۱۷۶۵ از آنجا نیز گریخت و چند هفته در جزیره زیبای سن پیر» در وسط دریاچه بی ان» نزدیک نوشاتل» اقامت گزید ولی به حکم سنای برن از آنجا هم آواره شد و از طریق سمپلن» به پاریس رفت و در همین وقت بود که هیوم Hume» فیلسوف معاصر و معروف انگلیسی، نویسنده در به در را در انگلستان پناه داد و در ۱۳ ژانویه ۱۷۶۶ به لندن وارد شد و در ووتون » در قصر یکی از دوستان هیوم» مستقر گردید، و در همین قصر کتاب معروفش اعترافات»(۳) را شروع کرد. متاسفانه سالهای آوارگی روحیه علیلش را فوق العاده متاثر نموده و تقریبا به سرحد جنون رسانده بود، دیری نگذشت که با هیوم سخت برهم زد و در ماه مه ۱۷۶۷ وارد فرانسه شد و در ملک پرنس دو کنتی و سپس در لیون» و گرنوبل» ساکن گردید و بالاخره در ۱۷۷۰ بپاریس مراجعت نمود. در این زمان کتاب اعترافات » خود را در ملک پرنس دوکنتی» به پایان رسانیده بود. در پاریس در اطاق محقری در طبقه چهارم عمارتی در کوچه پلاتریر اقامت گزید و از کپی کردن نت های موسیقی و پانسیون مختصری به زحمت اعاشه می کرد. مدت هشت سال زندگی نسبتاً آرامی داشت آوازه شهرتش در همه اروپا پیچیده بود. تا اینکه در سال ۱۷۷۸ در قصر ارمی نون ویل» مستقر گردید و در شب دوم یا سوم ژوئیه ۱۷۷۸ دعوت حق را اجابت کرد و از زندگی سراسر محنت آوارگی بیاسود

آثار مهم: قرارداد اجتماعی، امیل، اعترافات، مقاله‌ای درباره‌ی اقتصاد ی، هلوئیز جدید،‌ملاحظاتی درباره‌ی حکومت لهستان، و خیال‌پردازی‌های مرد تنها‌گرد. کتاب مشهور او درباره‌ی تربیت همان امیل» است که در آن کتاب کودکی خیالی به‌نام امیل از والدین و اجتماع و مدرسه دور نگه داشته شده تا مطابق طبیعت تربیت شود. دیدگاه‌های ی و اجتماعی روسو (خصوصاً کتاب قرارداد اجتماعی» او) او را تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین سردمداران و پیشروان لیبرالیسم ی و اندیشه‌ی دموکراسی کرد.

 هدف از تعلیم و تربیت:

هدف از تعلیم و تربیت از دیدگاه روسو حفظ طبیعت فطرتاً نیک و آزاد کودک در برابر فساد محیط اجتماعی است. به‌نظر او تربیت درست،‌تربیت منفی است، یعنی برای این‌که طبیعت بتواند آزادنه رشد کند، باید کودک را از جامعه دور نگه داشت تا به سن عقل برسد (کاردان، 1381، صص138). وظیفه‌ی تربیت آن است که ضمن آن‌که صفا و پاکی طبیعت کودک را حفظ می‌کند موجبات رشد و نمو وی را فراهم آورد (طوسی، 1354، ص158).

 

روسو عالم کودکی را متفاوت از عالم بزرگسالی می‌داند. همین امر سبب شده است تا او را پیشرو روان شناسی کودک بدانند. او نخستین کسی است که خصایص هر مرحله از رشد را به دقت شرح داده و دوران کودکی را متمایز از دوره نوجوانی دانسته است. او در رشد روانی کودک پنج مرحله قائل بوده و برنامه‌ها و روش‌های تربیتی خود را طبق این مراحل ارائه کرده است. ما در اینجا با استفاده از دیدگاه‌های گوتک (1380، صص101-99) و کاردان (1381، صص144-141) به بیان خلاصه‌ای از این مراحل، برنامه‌ها و روش‌ها می‌پردازیم:

 

1- مرحله خردسالی تا پنج سالگی: فراهم آوردن زمینه‌ی رشد بدنی و جسمی کودک. 

2- مرحله طفولیت که تا 12 سالگی ادامه دارد: پرورش حواس کودک و آشنا کردن او با طبیعت. از نظر اخلاقی و اجتماعی، جلوگیری از عادت کردن کودک به چیزی و آموزش و پرورش سلبی یا منفی. روش آموزش در این دوره مشاهده و تجربه است.

3-مرحله بین کودکی و نوجوانی یعنی 12 تا 15 سالگی: آموزش فواید اشیاء و روابط بین آنها و آشنا کردن کودک با کتاب و آموختن نجاری و علوم طبیعی به شرطی که از راه تلقین نباشد.

4- مرحله نوجوانی یعنی 15 تا 20 سالگی: تربیت جنسی با ارائه‌ی پاسخ‌های مستقیم و حساس به پرسش‌های متربی، بدون توسل به خشونت و رمزوارگی. تقویت حس همدردی او با مردمان دیگر.

5-  مرحله ازدواج: تربیت عقلانی، اخلاقی و دینی، به‌معنای رایج کلمه، با هدف

ایجاد خردمندی در به‌کار بردن احساس‌ها و اشتیاق‌ها

 بررسی آراء و عقاید ژان ژاک روسو:

امیل» که در حقیقت نمایانگر عقاید و نظریات تربیتی روسو است، ابتدا صورت داستان داشت ولی در واقع حاوی مطالب بسیار گسترده در مورد جنبه های مختلف پرورش کودک، آموزش، تغذیه و ارزش شیرمادر و وم تغذیه کودک از شیرمادر، نقش پدر به عنوان مربی، معلم خصوصی و راهنما و مسائل دیگر است و طیف وسیعی از جنبه های تربیتی و آموزشی کودک را از بدو تولد تا بزرگسالی، انتخاب شغل و حرفه و ازدواج را در بر می گیرد. روسو در این کتاب درباره بسیاری از امور داد سخن داده و عقایدش را از پیدایش و تکوین زبان تا رشد خود محوری در کودک و تبدیل او به جوانی مسؤول، مطرح کرده است. امیل شامل پنج کتاب است:

کتاب اول: راجع به پنج سال اولیه زندگی کودک است.

کتاب دوم: در مورد تربیت کودک تا دوازده سالگی است.

کتاب سوم: درباره خصوصیات آغاز نوجوانی است که از دوازده تا پانزده سالگی را مطرح می سازد.

کتاب چهارم: درباره دوره تکامل عقل و تمایلات و از پانزده تا بیست سالگی است.

کتاب پنجم: شامل تربیت و آماده کردن دختری به نام سوفی است. این دوره یعنی از بیست سالگی به بعد از نظر روسو دوره عقل و ازدواج نیز هست و در این دوران است که امیل برای ادامه زندگی پر از سعادت و خوشی، سوفی را به ازدواج خود در می آورد.

اگر چه از پنج کتاب فوق که امیل» را می سازند اولین کتاب در رابطه با پنج سال اول زندگی است و روسو برای این دوران اهمیتی ویژه قائل است اما در اینجا سعی می شود تا عقاید کلی او را درباره کودک و دنیای آموزشی و زندگی او شرح دهیم:

توجه به طبیعت کودک:

روسو، توجه و کوشش مربی را از مواد درسی، موضوعات و مطالب آموختنی به کودک، یعنی موجودی که در درجه اول باید از این علوم و دانشها بهره مند گردد، جلب کرد. به همین جهت می توان او را عامل تحولی در آموزش و پرورش یعنی کودک مداری و کودک محوری» دانست. به اعتقاد او به کودک نه مانند یک حیوان غیرمنطقی و نه مانند یک انسان کامل و بزرگسال، بلکه صرفاً باید به عنوان یک کودک نگریست (براون و ادواردز، 1972، ص 41). او باید از ضعفهایش آگاهی یابد و نسبت بدانها حساس باشد ولی نباید از آنها زجر بکشد باید وابستگی را یاد بگیرد ولی نباید مطیع صرف بار بیاید، باید پرسش کردن را بیاموزد ولی نباید امر و نهی کرده و یا فرمانروایی نماید. کودک در حالت تسلیم و اطاعت از دیگران است ولی این تسلیم و اطاعت از دیگران هم به علت نیازها و خواسته های او و هم بدین جهت است که آنها بهتر از او بر خوبیها و بدیها واقف هستند و به صلاح و خیر او آگاهند. در جایی دیگر از این کتاب می گوید:

طبیعت به کودکان قبل از این که به عنوان یک انسان و بزرگسال بنگرد، به چشم یک کودک می نگرد.» (براون و ادواردز، 1972، ص 42). در واقع روسو کودک را از مینیاتور افراد بزرگسال باز می شناسد و معتقد است که کودک طبیعت مخصوص به خود را داراست و مینیاتور افراد بزرگسال و یا یک بزرگسال کوچک اندام نیست و به همین جهت می گوید:از حالت کودکی شکایت می کنند نمی بینند، اگر انسان زندگی خود را با کودکی آغاز نمی کرد. نژاد بشری منقرض می شد» (شاتو، 1355، ص 191). روسو در بحث پیرامون طبیعت منحصر به فرد کودک با عقاید زمان خود در ستیز بود و با تصورات غلط زمان که به کودک و قابلیتهایش وقعی نمی نهاد، سخت مخالفت می ورزید و مکرراً اظهار می کرد که با کودکان باید بر طبق سن و سالشان رفتار کنید زیرا طبیعت به کودک قبل از بالغ شدن به چشم کودک می نگرد، و اگر قرار باشد چنین نظمی را برهم زنیم، میوه های پیشرسی خواهیم داشت بی طعم، که در خطر فساد قرار می گیرند. یعنی عده ای کودکان دانشمند خواهیم داشت که روحشان هنوز کودک است پس باید کودک را در کودکی پخته کرد. به هر حال، عقاید تربیتی روسو، بسیاری را بر آن داشت تا طبیعت و نیازهای کودک را در نظر داشته باشند و به همین جهت نظریه هایش بر عقاید نظریه پردازان بعد از وی همچون پستالوزی سویسی و فروبل آلمانی مؤثر گردید.

• تأثیر جامعه خانواده و اجتماع:

روسو معتقد به فساد اجتماع بود و سعی داشت تا قهرمان خود امیل را از فساد و تباهیهای جامعه دور نگهدارد بدین ترتیب، امیل در سرزمینی تنها و فقط با مربیش (تا سن 12 سالگی) به سر برد. عقاید روسو درباره تأثیر اجتماع بر انسان به صورت زیر خلاصه می شود:

هر چیز که از دست خداوند یا خالق طبیعت بیرون می آید خوب است فقط دستهای بشر است که آن را خراب و فاسد می سازد.» (براون و ادواردز، 1972، ص 40). او معتقد است که طبیعت انسان را نیک پدید آورده، ولی این جامعه او را شریر تربیت نموده است طبیعت انسان را آزاد آفریده، ولی جامعه او را بنده گردانیده است، طبیعت انسان را خوشبخت آفریده ولی جامعه او را بدبخت و بیچاره نموده است. (شاوارده، 1351، ص 48). واضح است که این قضایا به هم مرتبط بوده و بیان یک حقیقت هستند و آن این که ازدیدگاه روسو، نسبت اجتماع به عالم طبیعت مانند نسبت شر است به خیر.

او جامعه خانواده و اجتماع را فاسد تصور می کرد و می خواست هر طفل را خارج و جداً از هیات اجتماعی تربیت نماید و به همین جهت در جدا کردن قهرمان کتاب خود امیل سعی داشت و او را به تنهایی و تحت نظارت و راهنمایی مربیش آموزش داد. مسأله عمده دیگر این که، از لحاظ فلسفه طبیعت گرایی که روسو از پیروان آن می باشد آموزش و پرورش باید امکان رشد طبیعی را برای کودک فراهم سازد و تربیت وقتی حقیقی خواهد بود که به طبیعت و نیروها و امیال کودک فرصت دهد که به سرعت رشد و نمو نمایند و باید از هر گونه دخالت خودداری گردد. به همین سبب، طبیعت گرایان، گاهی مدارس را به منزله سربازخانه هایی می دانند که آزادی کودک را محدود می سازند. درباره تربیت در محیط خانه نیز تردید دارند و بعضی از طبیعت گرایان معتقدند که برای تربیت کودک باید او را از محیط خانه و دخالت والدین دور نگاه داشت. از جمله اینها روسو اعتقاد دارد که امیل باید از زندگی خانوادگی در دوران طفولیت جدا گردد و باید درس خود را نه از انسان  بلکه از طبیعت فراگیرد. او باید به وسیله کنش و واکنش متقابل و تجربیات فردی و نه از طریق تجربیات جمع شده بشر به صورت کتاب و یا معلومات دیگر، اطلاعاتی به دست آورد. به همین جهت تا 12 سالگی خواندن کتاب را برای امیل ممنوع کرده بود و تنها کتاب مورد نظر او روبینسون کروزوئه بود که از نظر غنی بودن تجربیات فردی برای کودکان پیشنهاد می شد.

 

   • تعلیم و تربیت منفی:

روسو معتقد به فساد جامعه بود و سعی داشت امیل را تحت رژیم تربیتی و آموزشی خاص خود درآورد و در سایه دوری از اجتماع او را از آشفتگیهای زندگی تصنعی، به انسانی کامل و آزاد مبدل سازد و این روند را آموزش منفی نام نهاد.

او می گوید: جامعه کنونی فاسد است، تعلیم و تربیت مثبت» که از آن الهام می گیرد بر آن است که کودک را پیش از آنکه مصلحت باشد اجتماعی بار بیاورد و ذهن را قبل از آن که به سن و حد لازم رسیده باشد شکل دهد و کودک را با وظایف انسان بالغ آشنا سازد» (شاتو، 1355، ص 195 و طوسی، 1354، ص 161).

اما اقدام به چنین کاری عملاً در را به سوی معایب گشودن است. روسو پیوسته این نکته را بازگو می کند که: از افشای حقیقت برای کسی که قادر به درک آن نیست به پرهیزیم، زیرا در میان نهادن آن با کسی که از فهم آن عاجز است موجب می شود که اندیشه خطایی را جانشین حقیقت مورد نظر کنیم. مثلاً مربیان قصد دارند طرز رفتار بزرگسالان را به کودک بیاموزند، ولی چون این طرز رفتار هنوز نمی تواند از طرف کودک مورد تجزیه و تحلیل و قضاوت صحیح قرار گیرد و حتی چنان که باید درک نمی گردد کودک از درسهای اخلاق چیزی یاد نمی گیرد. بنابراین باید درست روش عکس تعلیم و تربیتی که سعی در پیوستن کودک به زندگی اجتماعی امروز را دارد پیش بگیریم که آن تعلیم و تربیت منفی است.

در جایی دیگر روسو تعلیم و تربیت منفی را که گاه غیرفعال» نیز نامیده است چنین تفسیر می کند:

اگر آدمی طبیعتاً خوب آفریده شده است بالطبع تا زمانی که چیزی از خارج بر او وارد نگشته و چیزی از خارج او را به فساد نکشانیده باشد همچنان خوب باقی می ماند . پس راه ورود بر معایب را ببندید، در نتیجه قلب انسان برای همیشه پاک و صاف خواهد ماند.» (شاتو 1355 ص 196). روی این اصل تنها تعلیم و تربیت منفی راهی مفید می شناسد و می گوید: مراد من از تعلیم و تربیت منفی تربیتی است که قبل از دادن معلومات سعی می کند اندامهایی را که وسیله کسب معلومات هستند بهتر دقیق تر سازد تعلیم و تربیتی که از راه ورزیدن حواشپس ما را برای تعقل آماده نماید. تعلیم و تربیت منفی به کسی فضایل اخلاقی نمی دهد ولی از معایب جلوگیری می کند. حقیقت نمی آموزد اما او را از اشتباه حفظ می کند بنابراین وقتی کودک به سن تمایل به حقیقت می رسد آنچه برای درک و حقیقت لازم است به او می آموزد و وقتی به سن تمایل به خیر می رسد آنچه را که برای تشخیص خیر لازم است در اختیارش می گذارد (شاتو، 1355، ص 196).

از آنچه گفته شد می توان دریافت که او تعلیم و تربیت منفی را نوعی انتظار برای یادگیری و دخالت نکردن می داند. زیرا معتقد است که در دوران کودکی باید بتوانیم که هیچ گونه دخالتی نکنیم» و البته آن را دشوارترین کارها می داند و بنابراین دوره کودکی را یک دوره بیکاری و انتظار طولانی می داند که باید گذاشت کودکی در کودکان پخته گردد. نتیجه آن که بزرگترین مهمترین و مفیدترین قاعده تعلیم و تربیت منفی را صرفه جویی در وقت نمی داند بلکه از دست دادن و ضایع کردن آن در دوران کودکی می داند (طوسی، 1354، ص 161). به همین جهت روسو پیوسته یادآور می شود که باید اقدام مثبت (تعلیم و تربیت مثبت) را هر چه بیشتر به تأخیر انداخت. مثلاً می گوید: هیچ نوع آموزش شفاهی به کودکان ندهید بلکه بگذارید از طریق تجربه به آن دست یابد هرگز او را تنبیه بدنی نکیند، زیرا هنوز علت خطای خود را نمی داند و بالاخره قبل از دوران جوانی به کودک درس اخلاق ندهید و تا آنجا که ممکن باشد همه چیز را به تأخیر بیندازید و وقت را ضایع نمایید. البته نگران این وقت گذرانی نباشید چرا که این وقت ضایع شده بعداً جبران خواهد شد. به تعبیری دیگر در واقع این دوران انتظار نوعی آماده سازی نیز هست. به عبارت بهتر در این که او معتقد است همه چیز را باید به تأخیر انداخت تردیدی نیست و این موضوع در کتاب امیل به وضوح بیان گردیده است: امیل دیر به جامعه وارد می شود آموزش رسمی را دریافت نمی کند دوره ای طولانی را بدون تماس با اجتماع مردم و حتی بدون عشق به سر می برد زمان درازی را نیز صرف جستجوی سوفی (دختر خیالی روسو که برای همسری امیل تربیت می گردد و در کتاب پنجم به نحوه آموزش او نیز اشاره گشته است) خواهد کرد. زیرا دیر پیدا شدن او را حائز اهمیتی زیاد می داند و زمانی هم که او را پیدا می کند به خاطر مسافرت و شناخت دنیا و سیاحت هایش باید ازدواج خود را تأخیر اندازد. اما در این تآخیرها گویی حکمتی نهفته است و در همین زمان است که باید مقدمات و پیش بینی های لازم را فراهم آورد. در واقع این دوران آماده سازی و پیش بینی های قبلی در سازندگی و موفقیتهای بعدی و خوشبختیهای آینده سهم اساسی دارد و فرد را برای مقابله با مشکلات آماده می سازد.

زمان مناسب برای یادگیری:

روسو معتقد است که در هر سن از کودک اعمال و حرکاتی سر می زند که برای آن سن عادی و طبیعی است و آموزش و پرورش باید همان حرکات را دنبال کند و از آنها استفاده نماید.

او می گوید: برای طرح هر مسأله و برای یادگیری هر مطلب ساعت و زمان مناسبی وجود دارد سن معینی برای تحصیل علوم، سن خاصی برای درک آداب و رسوم اجتماعی، موقع خاصی (جوانی) برای داستانها و قصه ها و زمان معینی برای رسیدن به مفهوم خداوند و درک خالق و دوره ای نیز برای فرمانروایی از طریق منطق و استدلال و دوره دیگری برای فرمانروایی از راه علاقه و رغبت وجود دارد.) البته همان گونه که اشاره شد گرچه زمان خاصی برای فراگیری قائل است در عین حال معتقد است که مقدمات فراگیری را باید قبل از آن آماده نمود. مثلاً از آنکه او را با منطق و استدلال آشنا نمائیم باید او را برای درک استدلال آماده کنیم و یا قبل از یادگیری تاریخ باید او را با مردم معاشرت با مردم و شناخت آنها آشنا کرد. (شاتو، 1355، ص198 و 204).

• تنبیه بدنی (نظریه مجازات طبیعی):

نظر به مجازات طبیعی روسو براین اصل استوار است که انسان هرگز در تربیت خردسالان نیازی به مجازات و تنبیه ندارد. زیرا برای هر عملی مجازات و تنبیه طبیعی وجود دارد. کودکی که سیب فاسد می خورد دچار دل درد و تهوع می شود طفلی که به آتش نزدیک می شود آسیب می بیند و کودکی که با چاقو بازی می کند تنبیه و مجازات طبیعی برای او زخم و جراحت حاصل از بریدگی است و در واقع کودک نتیجه عملکرد خود را به طور طبیعی دریافت می دارد. و بالاخره برای هر عمل و رفتار غیرمطلوبی، تنبیه و مجازات طبیعی متناسب با آن وجود دارد. لذا او کودک را به طبیعت وا می گذارد و می گوید طبیعت عهده دار تنبیه و مجازات اعمال نامطلوب کودک است. براین اساس روسو نیز امیل را به گونه ای پرورش می دهد که تنها مجازات طبیعی که می شناسد نتیجه طبیعی» عملکرد ناروایش خواهد بود چنان که مثلاً اگر شیشه پنجره را بکشند بهتر است از سرما برخود بلرزد تا بر کرده نامطلوب خود واقف گردد. البته از این جهت انتقادهایی بر او وارد آمده است از جمله این که: آیا بهترین راه تامین صحت مزاج کودکان این است که آنها را آزاد بگذارند تا سینه پلو کنند؟ یا مثلاً کودک را بر علیه بیماریها واکسینه نکنیم چرا که طبیعت خود او را از خطر محافظت خواهد کرد؟ (شاتو، 1355، ص 203)

• نظریه آزادی تنظیم شده:

روسو در مورد تأخیر انداختن آموزش و آماده نمودن کودک از پیش در واقع نوعی آزادگذاری کودک را القاء می نماید. این آزادی به نوعی از قبل سازمان می یابد و به وسیله مربی تنظیم می گردد. منظور روسو از آزادی این نیست که کودک مجاز به انجام هر کاری با شد بلکه آزادی پیروی از قانون و آزاد بودن به معنای حفظ آزادی و پیروی از نظم است. او تحت چنین نظم و رژیم طبیعی، آزادی امیل، قهرمان خود را تضمین می نماید و عقیده دارد که: بدین طریق به قدر کافی میدان عمل در اختیارش قرار می دهیم تا آن را تجربه کند به جای ساختن او به گونه ای تحمیلی او را رها می کنیم تا خود خویشتن را بسازد اما بدون آنکه متوجه شود مراقب او خواهیم بود و او را تحت نظارت قرار خواهیم داد. پس آزادی از نظر روسو یعنی اطاعت از قانونی که شخص از روی عقل خویشتن را به رعایت آن مم می داند. این آزادی از بدو تولد به نوعی برای کودک موجود است و باید آن را تنظیم نمود. برای مثال حذف قنداق، پوشانیدن لباس گشاد و راحت و حذف سربند و لباسهای تنگ نوعی آزادی بدنی است که برای کودک تأمین می گردد. در سنین بعدی و ا بزرگتر شدن کودک آزادی شکل دیگری به خود می گیرد مثلاً آزادی در آموزش که با بیانی این چنین تفسیر می گردد: هیچ نوع آموزش شفاهی به کودکان ندهید بلکه بگذارید از طریق تجربه به آن دست یابند و یا آنها را آزاد بگذارید تا به دلخواه در بازیها شرکت کنند و انرژی خود را در این راه مصروف دارند. بدین ترتیب روسو آزادی امیل را به معنای یک نوع انضباط می داند و در واقع آزادی از دیدگاه او تبعیت کامل از قانون مدینه» ایده آل است. (شاتو 1355، صفحات 200 و 215 و 217).

عده ای عقیده دارند که فکر روسو در مورد آزادی بیش از اندازه» محدود می باشد و بدون تردید روسو که دلباخته تعلیم و تربیت اسپارت بوده است سعی می کند از معایب چنین تعلیم و تربیتی اجتناب کند و به همین عقیده دارند که این نوع آزادی و مراقبت تنظیم شده از امیل همانند نوشتن کلمه آزادی بر سر در زندان می باشد. ازین رو طرفداران وی بعدها کمتر به آزادی کودک و بیشتر به ساختن و شکل دادن او از طریق مراقبت مداوم و یا از راه آموزش رسمی و ورود او در اجتماع خانواده و گروههای اجتماعی بسته تر می اندیشند. شاید این تغییر عقیده طرفداران وی بعدها بدین دلیل نیز باشد که محیط منتخب برای آموزش امیل و محاط کردنش به نام آزادی کودک (امیل) را از همگنان و هم ردیفانش دور می دارد. زیرا مگر نه این است که سرانجام کودک باید در جامعه رشد یابد و موجودی اجتماعی بار بیایید و باید با آزادیهای اجتماعی نیز خو بگیرد؟ (شاتو، ص 217).  

تعلیم و تربیت اخلاقی :

روسو در زمینه استفاده از استدلال و منطق در تربیت اخلاقی کودکان با نظریات جان لاک مخالف است و می گوید نیروی عقل که ترکیبی از سایر نیروهاست، از تمام قوای روحی بشر مشکلتر و دیرتر رشد می یابد ولی مردم به غلط این قوه را برای رشد  قوای دیگر به کار می برند. بهترین تربیت ها آن است که شخص عاقل بار بیاورد ولی مربیان امروزی می خواهند فقط با دلایل عقلانی طفل را به این مرتبه برسانند و این درست مثل این است که کسی بخواهد کاری را از آخر شروع کند و نتیجه عملی را وسیله انجام آن عمل قرار دهد. اگر کودکان دلایل عقلی را می فهمیدند، دیگر احتیاج به تربیت نداشتند. کودکان در سنین اولیه زبان استدلال را در نمی یابند و اگر از اول طفولیت با کودکان با زبانی صحبت کنیم که قدرت درک آن را نداشته باشند، کلمات را بیهوده مورد استفاده قرار داده ایم.

در نتیجه آنچه می شود، کودکان به عقل خود نمی سنجند و طالب جروبحث و سرکش بار می آیند. روسو عقیده خود را در این باره به شکل زیر خلاصه نموده است: (ماکزیم، 1980،ص 78)

معلم: نباید این کار را بکنی.

طفل: چرا نباید بکنم؟

معلم: برای اینکه کار بدی است.

طفل: کار بدی است. کار بد کدام است؟

معلم: آن کاری است که تو را از انجام آن منع می کنند.

طفل: انجام کاری که از آن منع شده ایم، چه ضروری دارد؟

معلم: ضرر این است که تو را به خاطر نافرمانی مجازات می کنند.

طفل: سعی خواهم کرد که خبردار نشوند.

معلم: مراقب تو خواهند بود.

طفل: در خفا آن را خواهم کرد.

معلم: ترا استنطاق خواهند نمود. از تو بازجویی خواهند کرد.

طفل: دروغ خواهم گفت.

معلم: نباید دروغ بگویی

طفل: چرا نباید دروغ بگویم

معلم: برای اینکه کار بدی است و غیره .

این همان دور تسلسلی است که روسو از ان صحبت می کند و معتقد است که تمیز نیکی از بدی و درک علل وظایف بشری کار یک کودک نیست. او که آموزش ظرایف مذهبی را با نیاز و قابلیتهای کودک نامتناسب می داند (طوسی، 1354، صفحه 157)، آغاز آموزش مفاهیم اخلاقی و شکوفایی آن را در کودک، سن 15 سالگی و نوجوانی می داند. (شاتو، 1355، ص 207).

نقش مربی :

به طوری که در امیل می خوانیم برای آموزش و مراقبت امیل در کودکی و جوانی. و بعدها برای شناخت مردم و انتخاب حرفه، مسافرت و شناخت محیط، و سرانجام ازدواج و زندگی در مراحل مختلف، وجود مربی اامی است. نقش مربی از دیدگاه روسو، نقش راهنما و هدایت کننده است. به طوری که در امیل مربی در درجه اول دوست و رفیق بازیهای امیل، و در جوانی محرم اسرار، در مسافرتها مصاحب و همراه و در انتخاب حرفه و تصمیم گیری برای ازدواج و زندگی، نقش آماده کننده و هدایت کننده و نه تعلیم دهنده و تحمیل کننده را بازی می کند.

روسو در امیل چنین می گوید: مربی اطفال باید جوان باشد زیرا بین بزرگسالان و کودکان اشتراک عقیدتی وجود ندارد و به شرط دارا بودن عقل و درایت، مربی هرچه جوانتر باشد بهتر است. مربی باشد و خود انتخابش نماید. آن جا که او باید راهنمایی کند، باید از دستور دادن بپرهیزد، و باید کاری کند که خود طفل به کشف امور بپردازد. سرانجام عقیده روسو این است که استاد این فن را باید مربی به نامیم نه آموزگار. در این جا، گفتن این نکته لازم می آید که همه طبیعت گرایان همچون روسو، معلم را به کار بستن هر نوع روش تدریس باز می دارند و فقط ناظر هستند و سعی می کنند تا به هیچ طریقی در کودک اثری تحمیلی نگذارند.

در پایان باید اشاره کرد که گرچه بسیاری از عقاید روسو واقعی و سرشار از احساسات است و در زمان خود او و بعد از او تحرک، دشواری و حتی تضادهایی را پدید آوردند اما به هر جهت سبب تحولات و دگرگونیهای عمیقی در روند و نظرات آموزشی و پرورشی گردید. ذکر این نکته در پایان خالی از فایده نیست که نوشته های روسو به احتمال زیاد، رنگ و بوی دوران زندگی نابه سامان کودکی خودش را دارند. زیرا روسو کودکیش را همانند دیگر کودکان در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر سپری نکرد. مادرش به هنگام تولد وی با زندگی وداع گفت و روسو برای ادامه زندگی پر فراز و نشیب خود از خانه ای به خانه دیگر دست به دست گشت. شاید بتوان گفت که انگیزه تلاش روسو برای شناخت و سازندگی کودک در تمام عمر، جبران کاستیها نیازهای شخصی وی در دوران کودکی بوده است.





خبرگزاری تسنیم : حداقل عیدی کارگران امسال یک میلیون و ۶۲۴ هزار تومان و حداکثر ۲ میلیون و ۴۳۶ هزار تومان خواهد بود.
به گزارش تسنیم، عیدی آخر سال کارگران برای سال جاری بر اساس قانون کار تعیین می شود. براین اساس حداقل دستمزد کارگران ۸۱۲ هزار و ۱۶۴ تومان است که طبق قانون حداقل عیدی کارگران امسال یک میلیون و ۶۲۴ هزار تومان و حداکثر ۲ میلیون و ۴۳۶ هزار تومان خواهد بود.
بنابراین کارگرانی که در سال  گذشته برابر با ۲ پایه حقوق ۷۱۲ هزار و ۴۲۵ تومانی مصوب شورای عالی کار یک میلیون و ۴۲۴ هزار و ۸۵۰ تومان عیدی دریافت کردند در سال جاری به میزان یک میلیون و ۶۲۴ هزار و ۳۲۸ تومان عیدی خواهند گرفت.
همچنین گروه هایی که به میزان ۳ برابر حداقل دستمزد ۷۱۲ هزار و ۴۳۰ تومانی سال جاری، یعنی دو میلیون و ۱۳۷هزار و ۲۷۵ تومان عیدی دریافت کردند در سال جاری این رقم به ۲ میلیون و ۴۳۶ هزار و ۴۹۲ تومان افزایش می یابد.
کارفرمایان مکلف هستند عیدی آخر سال را تا پیش از پایان سال به کارگران پرداخت کنند که معمولا برخی کارفرماها در بهمن ماه و برخی هم با حقوق اسفند پرداخت می کنند. البته برخی کارفرمایان هم پرداخت عیدی را به سال بعد موکول می کنند که تخلف است.
براین اساس طبق ماده واحد قانون کار کلیه کارگاههای مشمول قانون کار مکلفند به هر یک از کارگران خود به نسبت یک سال کار معادل شصت روز آخرین مزد را به عنوان عیدی و پاداش بپردازند. مبلغ پرداختی از این بابت به هر یک از کارکنان نبایستی از معادل نود روز حداقل مزد روزانه قانونی کند.
مبلغ پرداختی به کارکنانی که کمتر از یکسال در کارگاه کار کرده‌اند باید به ماخذ ۶۰ روز مزد و به نسبت ایام کارکرد در سال محاسبه شود. مبلغ پرداختی از این بابت برای هر ماه نباید از یک دوازدهم سقف تعیین شده در فوق نماید.

خدا برای بازگشت دیه‌گو دستور VAR می‌دهد؟/ گردشی در خیابان‌های آرژانتین پس از مرگ مارادونا







خدا برای بازگشت دیه‌گو دستور VAR می‌دهد؟/ گردشی در خیابان‌های آرژانتین پس از مرگ مارادونا
 شاید باید از خدا بخواهیم دستور VAR بدهد." به واقع شاید اشتباهی شده و قرار نبود جان مارادونا را بگیرد.

"اینجا در آرژانتین او خداست، بله او خدای آرژانتین است". نمی‌توان گفت مارادونا برای دنیا خداست، وقتی او را خدای فوتبال می‌نامند و دنیا برای بسیاری یعنی فوتبال؟!


1-اینجا استادیوم آرژانتینوس جونیورز است که چند وقت پیش به استادیوم دیه‌گو مارادونا تغییر نام داد:

دیگو آرماندو مارادونا , تیم ملی فوتبال آرژانتین , فوتبال ,

2-مردم مقابل استادیوم نِوِلس (استادیوم مارسلو بیئلسا) جمع شده‌اند. اینجا جایی است که مارادونا در دهه 90 آنجا بازی می‌کرد:

دیگو آرماندو مارادونا , تیم ملی فوتبال آرژانتین , فوتبال ,

3-ممنونیم مارادونا؛ این عکس توضیح بیشتری ندارد، خیابان‌های بوینس آیرس است:

دیگو آرماندو مارادونا , تیم ملی فوتبال آرژانتین , فوتبال ,

4-اینجا هم خیابان سگورولا است. مردم کنار تابلوی خیابان شاخه گلی به یاد او می‌گذارند، چون مارادونا زمانی که برای بوکاجونیورز بازی می‌کرد، خانه‌اش در این خیابان بود:

دیگو آرماندو مارادونا , تیم ملی فوتبال آرژانتین , فوتبال ,

5-مقابل استادیوم باشگاه ریورپلاته است که پرچم‌شان را به احترام مارادونا نیمه افراشته کرده‌اند: 

دیگو آرماندو مارادونا , تیم ملی فوتبال آرژانتین , فوتبال ,

6-و این عکس پایانی؛ هوادارانی که با پیراهن شماره 10 مارادونا و پرچم آرژانتین خود را به استادیوم بوکاجونیورز می‌رسانند:

دیگو آرماندو مارادونا , تیم ملی فوتبال آرژانتین , فوتبال ,

البته که این پایان قصه فوتبال و مارادونا نیست. اسطوره تکرار نشدنی دنیای فوتبال که با همه جنونش بیرون از زمین فوتبال، میلیون‌ها عاشق داشت و مارادونا برای عاشقان فوتبال همیشه زنده است.


آخرین جستجو ها

خرید misdoorshelwe majnune leyli آموزش کامپیوتر انیاک بانک من knobsulrital tinghostmetang tak-otaku retherenet ترجمه و تدریس خصوصی زبان انگلیسی